امروز یه ویدئو دیدم که یک عالمه ادم از دنیا رفته رو با لباسای قرنطینه داشتن توی یه گودال بزرگ خاک میکردن.

 

و یاد این افتادم که من سه سال و نیمه کانادام، و یه دوستی داشتم که نه تنها زیر همه حرفهاش زد، نه تنها هیچوقت کمکم نکرد، بلکه هر بار هم یک شرط میگذاشت برای اینکه حتی وقتی میرم شهرشون برم باهاش یک قهوه بخورم: رام شو!

 

و این آرزو رو اون توی دلش و رویاهاش و شهرش نگه داشت، و من اومدم اینجا و الانم دارم اینجا میرم برای همیشه.

 

با آدمها مهربان باشید بچه ها.

 

ادم ها همیشه توی سختی نیستن. درست میشه وضعشون. و یادشون میمونه با اونها چه کردید.

به ادمها قول هایی ندید که هیچوقت قرار نیست عمل کیند یا قراره با شرط و شروط عمل کنید (مثلا: برده من شو).

 

من الان زنده م و مینویسم. ولی ممکن بود توی همین سه سال و نیم گذشته بر اثر یک حادثه بمیرم.


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها