یه سری از اخلاقایی که توی جدی بلاندم میبینم

و توی ایرانیا نمیبینم اینه که

مثلا

شما پسرها میدونین که دخترا میتونن بگن دوست دارم فلانی

ولی شخصیت دخترا یه مقداری با پسرا فرق داره و دختر حداقل توی کالچر کشور من اینجوری نیست که دخترا راه بیفته بره دم به ساعت عشقشو بروز بده یا خواستگاری کنه.


شخصیت من دایرکت تر و یکمی نترس تره و نمیترسم به دختر/پسر بگم که بهش علاقمندم (چه از جنبه ی چه غیری)

رفتاری که جدی بلاند چشم ابیم و بابک (جفتشون امریکایین) باهام داشتن اینجوری بود که هیچوقت منو مجبور نکردن علاقه مو بهشون ابراز کنم.


یه مرد خوب

اجازه نمیده یه دختر حداقل از کالچر من، خودش رو با خجالت تمام بروز بده.

بارها اینو دیدم که هرچی پیشنهاد از هر دوی این مردها میگیرم به صورت مستقیم هست و این منم که اره یا نه میگم.

یه جورایی شخصیت های قوی بزرگ مهربون دارن.


نیازی نیست تو بهشون بگی دوست دارم یا اونها بگن حتی. با اینکه میگن. با عملشون نشون میدن.

در مقابلش از کسانی که ایران بزرگ شدن (محمد، ک=جدی سابق پول شوی گرگ زاده) خیلی این رفتارهای چیپ رو دیدم که تو خودت میدونی طرف از تنهایی داره میمیره و خودش رو داره برای تو میکشه ولی به خاطر غرور مسخره ای که دارن ابراز نمیکنن علاقه شون رو. همش میخوان دست رد به تو بزنن و تو هی اصرار کنی. بس که به ما یاد دادن بروز دادن علاقه دلیل بر ضعیف بودن اون ادمه.

اینا چیزای کویچکن ولی خب توی نگاه یه دختر خیلی اثر میذاره.

پسره خودکار انداختن من توی دهنم و مدل حرف زدنم صد ساله توی ذهنش مونده ولی به روش نمیتونه بیاره که بهم علاقه داره.


خیلی تربیت مزخرفی داشتیم.


بابک آخرین ادم از کالچر خودم هست که دارم باهاش دیت میکنم.

اگه fail بشه میرم سراغ مردم امریکا مستقیما برای دیت کردن.


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها