فکر میکنم که فرق خیلی از اونهایی که موفق میشن،

با اونهایی که اصلا موفق نمیشن یا یه زندگی سگ دو زنی معمولی دارن،

اینه که

یه عده ریسک میکنن

و از کامفورت زون خودشون بیرون میان.

 

کامفورت زون ممکنه توی کشور ما بی معنا باشه،

 

ولی توی کانادا و اروچا و استرالیا که دولت خیلی از مینیمم ها رو به شهروندها میده، خیلی معنا پیدا میکنه.

چون میتونن مسیر زندگی رو عوض کنن و بستر فراهمه.

و در کمال تعجب اینها نه تنها از جاشون ت نمیخورن بلکه توی سن بالای پنجاه توی تهیه پول سیگارشون موندن.

 

فقر درجه دو (نه اون فقری که توی ایران هست)، فحشای درجه دو، به این معنا که یه دختر توی دو سه تا رابطه درگیره چون قحطی دختره، و سیستم عین سیستم کمونیستیه اینجا، مشکلات اجتماعی مثل قمار، مواد، اب جو، الکل، توی این کشور بیداد میکنه.

 

خیلی بده که یه ادم بالای سی سال، و نه یکی، صد تا الان دیدم، با اینکه کار میکنه، ولی بازم توی پول اجاره ش بمونه. اونم توی این کشور.

 

مشکلات اینجا با کشور خودمون خیلی فرق داره،

ولی خیلی تامل برانگیزه.

 

یعنی اصلا درک نمیکنم که مردم چطوری بچه میارن اینجا؟! به چه امیدی؟


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها