به نظرم، هر آدمی، با بقیه، به اندازه شعور و شخصیت و تربیت خودش رفتار میکنه.

تربیت، ژنتیک، تجربیات، شعور، و عواملی هستن که اثر میذارن روی شخصیت و نحوه رفتار یه نفر.

در نتیجه اگه از کسی ناروایی، بدی، و. میبینین و حس میکنین حقتون این نیست، ایراد رو از خودتون ندونین.

 

شماها که وبلاگ منو خوندین، دیگه حداقل انتاریو و بی سی رو بهتر و یه سری خصوصیات و ویژگی های کاناداییا و کانادا رو بهتر از خود ایرانیای ساکن اینجا میدونین :)

 

امشب میخوام، درباره garbage collection بنویسم.

دیدین

توی کشورمون، هر شب، ساعت ده، 

مردم اشغالا رو توی یه نایلون سیاه میذارنو میندازن توی اون container های بزرگ زباله؟! 

خب اینجا اینجوری نیست!

 

البته فکر کنم اینو قبلا برای انتاریو توضیح دادم ولی باز تکرارش میکنم.

 

توی انتاریو، آشغالا به چند دسته تقسیم میشن:

 

1. آشغالای قابل بازیافت

2. آشغالای غیر قابل بازیافت.

 

آشغالا قابل بازیافت خودشون به چند دسته تقسیم میشن،

ولی معمولا مردم انتاریو خسته ن و همه رو میریزن توی یه سطل (ولی من جدا میکردمشون):

 

 

این سطل ها، برای:

کاغذ،

شیشه،

بطری های شیشه ای و فی،

و پلاستیک

کاربرد دارن.

 

یعنی همه اینها رو میریزی توی این سطل ها.

 

معمولا بطری ها و ظرف ها رو ما یه بار اب میکشیم و میذاریم این تو.

 

حالت ایده ال اینه که هر خونه ای 4 تا ازینا داشته باشه

یعنی 

شیشه

ف

پلاستیک

کاغذ

از هم جدا بشن.

 

ولی خب ملت انگار تنبلن و همه رو میریزن یه جا و میذارن بیرون.

 

اشغالای غیر قابل بازیافت هم که اشغالای بهداشتی، مواد غذایی و سایر مواردی هستن که توی گروههای بالا جا نمیشن.

همه رو میریزی توی یه نایلون حالا هر رنگی میخواد باشه (ترجیحا غیر سبز چون سبز معمولا برای مواد غذایی و طبیعی به درد نخور قابل بازیافته) و میذاریش دم در.

 

 

من خودم این نایلونا رو مجددا توی یه نایلون دیگه و گاهی حتی مجبورا توی یه نایلون سوم میذاشتم به دو دلیل:

1. را توی برف و سرما حمله میکرد و بازشون میکرد و میریخت توی خیابون و مجبور بودم جمع کنم و توی خونه ما هیچ کس خودش رو ت نمیداد که بهم کمک کنه. البته بعد یه سال و نیم دیگه کم کم بقیه هم کمکم میومدن.

اغلب ما نایلونای سفید یا رنگی کوچولو میگرفتیم، اونها بهتر جا میشدن و نازک تر بودن پس راحت تر جا میشدن توی این نایلونای بزرگ، بعد مثلا 5 تای اونها رو میذاشتیم توی این نایلونای بزرگ، چون ما 5 نفر بودیم، و هم خونه ایای من سه تا گربه، دو تا سگ، دو تا همستر و همینطور دو تا گربه دیگه هم داشتیم (ِعنی عملا 5 تا گربه)، در نتیجه خود اشغالای اونها کلی خودش جا میگرفت. اینجوری همه نایلونا دابل بگ میشدن و محکم تر و مقاوم تر بودن.

2.  بعد ازینکه توی تابستون دومی که توی اون خونه بودم،

یعنی توی اون تابستون گفتم یه نفر میومد دو لایه و سه لایه نایلونهای مشکی ما رو پاره میکرد؟! بعد ازون مجبور میشدم که حتما بذارم توی سه تا نایلون تا پاره کردنش براش سخت شه و وقت بیشتری تلف کنه و از ترس اینکه شناسایی بشه کمتر تیکه پاره کنه نایلونا رو و فرار کنه. گرفتار بودیم ازین جهت (انتاریو ادم مریض کم نداره، حتی ایرانیاش نسبت به ایرانیای ونکوور عصبی تر و شونه خالی کن تر هستن بعضا).

 

حال اینکه بی سی چطوریه رو بعدا براتون میگم.

 


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها