اون روز (آخر هفته گذشته) که رفتیم مهمونی

خجالت نکشیدم بعد نیم ساعت (وقتی که نیم ساعت ازمراسم و مهمونی گذشت) میدونین چرا؟


چون که وقتی رفتم رسیدم، دست دادیم و ساکت نشستیم یه گوشه


یه دقیقه نشده مادر مهربان خانواده ازین چاییای بزرگ توی لیوانای دسته دار بزرگ آورد (چایی خنگولی)

و من یک مقدار پشتش قایم شدم

و خوردمش، خیلی خوش عطر بود

و بعد یکی دیگه هم برام مادر مهربان خانه آورد، اونم خوردم

گامبو شدم

و یخم اب شد!

کلا چایی خوبه

هر جا میرم، اول چایی میخورم

بعد دیگه احساس غریبی نمیکنم :)


بچه ها شب خواب خاک بر سری خنگولی دیدم


خواب درازو دیدم (همون که ش کلفته)


درازو همه میشناسن


همه


:)


خواب دیدم،

قراره با دراز بخوابم


بعد یهو یه مرد کچل (که توی اون فیلمای خاک بر سری دیده میشه) اومد زنگ خونه رو زد 

رفتم جواب دادم

گفت اومدم ترتیب شما رو بدم، منو استخدام کردن

بهش گفتم نمیخوام! برو پی کارت! من با دراز میخوابم!


بعد دراز اومد :))))))

خیلی حال داد!


وقتی بیدار شدم کاملا هویدا بود که دراز تو خواب دیدم


بابک میگه اون تجربه تو، برای منم شیرینه! میپرسم چرا؟


میگه تو اون پسرو به عنوان یه شریک زندگی قبول نداری چون میگی خنگه


ولی از یه طرف میگی ساده بود، مهروبن بود، صداش کلفت بود، ش کلفت بود! 


میگه هم برای تو اون یه بار خوابیدن باهاش کلی مزه خوب داشته هم پشیمون نیستی ازش هم یه خاطره خوب مونده هم دلیل اینکه ازش خواستی که بهت زنگ نزنه و سراغتو نگیره بد بودنش نبوده، حس کردی به هم نمیخورین

راست میگه


دراز پسر خوبی بود

مشکلش این بود که من همیشه دوست داشتم یه دوست خوب مثل اون داشته باشم


یه پسر پرحرف و مهربون و شوخ


پسر دلسوز


پسر خنگول 


شریک زندگی من نباید مثل خودم باشه، وگرنه جفتمون به فنا میریم


باید قوی باشه، گرگ باشه گاهی، و بتونه منو محافظت کنه.


دراز رو رد کردم چون به هم نمیخوردیم


ولی پسر بانمکی بود

یادمه یه بار زنگ زده بود

داغوووووووووون بود

گفت اخراج شدم! میخواست گریه کنه


رفته بوده داد زده بوده وسط کالج که شما وایت ها منفورترین ادمهای کره زمینین!!


وای من اینقدر ترسیدم!


گفتم خدایا این دیوونه ست


کلا پسر ساده ای بود


خواهر نداشت


واقعا بلد نبود چطوری با دخترا رفتار کنه


مثل من که بلد نبودم و نیستم با پسرا چطوری رفتار کنم


مثلا زنگ میزد


اول یه ساعت حرف میزد


بعد میگفت قصه بگو من بخوابم! درست توی اسکایپ میخوابید و خر و پوف میکرد

خیلی دیمندینگ بود


خلاصه دراز رو همه میشناسن و همه دوست دارن!


دراز خیلی مرد و مسئولیت پذیر بود

شیک بود

ناز بود

ولی خنگ بود!

یعنی رتبه کنکورش و دانشگاههایی که توشون درس خونده بود همه تاپ ترین های ایران و اروپا و کانادا بودن ولی خنگ بود! 


مثلا اومده بود اتاق منو دیده بود

همون اول اول پرسدی که تو پت داری؟

گفتم نه ولی ما سه تا گربه داریم دو تا سگ و دو تا همستر که مال هم خونه ایامن


گفت من حیوون ندارم گربه تونو ببینم با لگد میزنمش!


منم عاشق حیوونامون بودم گفتم نه نکنی ازین کاراها!


گفت انجام میدم!


دیوونه بود! نکرد اینکارو ولی دیوونه بود. بانمک بود.


یا مثلا دعوتم کرد خونه شون، و خونه دوستش، که برم هم خونه خودش رو ببینم (توی دو تا شهر اسکل خونه کرایه کرده بود، خااااااااااااک) هم خونه دوست صمیمیش و خانومش رو. بهش گفتم دراز من first year report دارم نمیتونم. بعد ورداشت تصویری زنگ زد که خونه شو نشونم بده. خونه ش خیلی تمیز بود. میدونست جذاب ترین قسمتش به جز صداش، الت تناسلیشه (ها ها ها) کلا یه دونه پوشیده بود و یه پیرهن خواب و شبونه روش، بعد به هر بهونه ای این ربدوشامر رو میزد کنار که شو نشون بده :) یا مثلا کلی مشروب داشت ولی همه تو بسته بندی، میگفت من دشمن سیگار و مشروب و موادم. نمیخورد. پسر خوبی بود.

در کل درازو همه دوست دارن.


در کل هنوزم وقتی کلمه دراز یا اسم دراز رو میشنوم فوری قرمز میشم :)


هاااااااااااااان دراز پولدار و تهرانی بود. کلا آشنایی با دراز باعث شد من حس کنم که تهرانیای پولدار دراز همچینم بد نیستن (و با بابک بعدش آشنا شدم). هیچوقت از ذهنم نمیره که پشت تلفن وقتی گفتم کلا نمیخوام ریختشو فعلا ببینم (هنوز ندیده بودمش) و اون اصرار کرد که نه میام دیدنت، بهش گفتم شما تهرانیا چقدر پرروئین! بچه مونده بود چی بگه!

بعد به محض دیدنم شروع کرد شمالی آواز خوند. همچین الاغی بود! یعنی به محض دیدنم آواز شمالی خوندا!

یا مثلا بهش گفتم بریم یه کافه ای ان بغل هست اونجا یا بریم استارباکس، گفت وا! منو از تورنتو کشوندی اینجا خانوم میگی بریم استارباکس! میبرمت رستوران ایرانی! شما امروز مهمون منی! بهش گفتم پولتو به رخم نکش من همون استارباکس راحت ترم. رفتیم استارباکس و یه چایی لارج سایز سفارش دادم و کل سه ساعت اون رو خوردم. فکر کنم داشت فکر میکرد که این دختر عجب معده ای داره! کل سه ساعت یه چایی دو لیتری رو فقط هورت میکشید! هیچی دیگه نه!


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها